نقد فیلم جوکر؛ تکثیر قانونی جوکرها در جامعه
به گزارش وبلاگ مویک، فیلم هایی که آینه ای از زمان و اجتماع خودشان باشند مشخصا روی مخاطبانشان به خصوص در اکران اولیه، تاثیرگذارتر هستند. البته بیشتر اوقات تصور می گردد که فیلم های ژانر اجتماعی چنین وظیفه ای را برعهده دارند. کمتر کسی فکرش را می کرد فیلم جوکر که برمبنای یکی از کاراکترهای دنیا کمیک بوک های دی سی ساخته شده است، کاراکتری که از دنیا فانتزی ابرقهرمان ها می آید، مرزهای تخیل و فانتزی را پشت سر بگذارد و تبدیل به مهم ترین شمایلی گردد که نمادی از دنیا امروز ماست.
پیش از آن که درباره دلایل خوب بودن فیلم جوکر بحث کنیم باید از اهمیت آن گفت. فیلمی که ارزش ها و عناصر سینما را به کار گرفته تا فیلمی آنارشیستی اما نه به معنای چپ آن بسازد. چرا جوکر فیلم مهمی است؟ چرا خشونت و هراسی که در آن وجود دارد تا این حد واقعی و ملموس و نه فانتزی و ابرقهرمانی جلوه می نماید؟
اول قرار بود فیلم داستان این باشد که جوکر چگونه به وجود آمد. جوکری که او را به عنوان نقطه مقابل بتمن می شناختیم. بتمنی که قرار بود گاتهام را از ظلم و فساد نجات بدهد. تاد فیلیپس، کارگردان فیلم در خلاصه داستان فیلم گفته بود که جوکر ماجرای مردی به نام آرتور فلک است که با مشکل عصبی خنده روبه روست و این که چه طور تبدیل به جوکر می گردد. چنین داستانی می توانست در نهایت تبدیل به یک فیلم متوسط قصه گو درباره عذاب های مردی گردد که این بار نه به سمت رستگاری که به قعر جهنم رفت. اما تاد فیلیپس بزرگتر از این فکر می نماید و جوکر را از یک آنارشیست یا مردی دیوانه تبدیل به تصویری مهیب از شقاوت انسانی می نماید. اهمیت و هراسناک بودنش در این است که با این مرد احساس همدردی و همذات پنداری می کنیم.
جوکر فیلم مهمی است چون آدمی مثل توماس وین را نه در نقش شخصیتی خبیث که در نقش آدمی منفعل تصویر می نماید. توماس وین به مادر فلک خیانت ننموده، حتی به او پناه داده است اما این همان مردی است که گاتهام جلوی چشم هایش فرو می ریزد و کاری از دستش ساخته نیست. در حقیقت آدم خوبه ماجرا به اندازه آن جوانان مجنون و افسار گریخته در فروپاشی جوکر موثر است.
یکی از رفقا اشاره نمود که جوکر تاد فیلیپس دقیقا جدال دموکرات ها و جمهوری خواه ها را در آمریکا تصویر می نماید و توماس وین نماینده حزب دموکرات است. تصویری موجه و معقول اما در نهایت ناکارآمد که اتفاقا منجر به ظهور دیوانه ای مثل جوکر (رئیس جمهور جمهوری خواه آمریکا) می گردد.
این تئوری آشوب جوکر را می گردد به کل دنیا بسط داد. دنیای که در آن افسارگسیختگی بیداد می نماید و طغیان و هرج و مرج باعث می گردد جوکرهای دیوانه سردمدار شوند. جوکر مولد پلیدی نیست. از دل پلیدی متولد می گردد تا اتفاقا به آن بروزی بدهد که باعث هشدار می گردد. اگر جوکر نماد هرج و مرج نشده بود، در سال های آینده بتمنی در واکنش به گاتهام غرق فساد به وجود نمی آمد کما این که توماس وین شاهد فساد گاتهام بود و توان مقابله با آن را نداشت. توماس وینی که بیشتر از آن که قهرمان باشد در فیلم سیاستمدار تصویر می گردد.
ژیل دولوز فیلسوف فرانسوی که اتفاقا در باب کاپیتالیسم و سرمایه داری و هنر صاحب نظر بود، که همه این عناصر در فیلم جوکر هم وجود دارند جایی می گوید: عقیده شبیه یک پاره آجر است. می توانید از آن برای ساختن دیوارهای یک دادگاه بهره ببرید یا می توانید با آن شیشه پنجره را بشکنید و آن را به بیرون پرتاب کنید. تئوری یا بهتر بگوییم نقل قول دولوز مشخصا نشان می دهد که چه طور جوکر (بخوانید همه جوکرها و هرج و مرج طلبان گاتهام) از نیروی طغیان و آنارشی گری شان نه در راستای ساختن جامعه ای بهتر که تخریب همه ارزش های اخلاقی استفاده می نمایند.
آن نمای پایانی فیلم گویای خیلی چیزهاست. زمانی که کل شهر دست به شورش زده اند و باعث آزادی جوکر از چنگال قانون می شوند. نماینده آن ها توماس وین نیست. جوکر است. جوکر حالا یک نفر نیست. تک تک مردم هستند. او را مثل مسیحی که به صلیب کشیده می گردد روی ماشین می گذارند. جوکر قربانی گناهان همه ی آن هاست از جمله آن کسی که به توماس وین شلیک می نماید. گناهان به گردن او می افتد و از همان جا دنیا برایش چنان پوچ می گردد که آن لبخند ابدی را روی صورتش شکل می دهد. و بعد همه مردم شهر، همه ما جوکر می شویم. جوکر تکثیر می گردد و جوکرها شهر را در اختیار می گیرند.
همه این ها دلایلی است که نشان می دهد جوکر چه طور فیلم زمانه ماست. زمانه ای که قهرمانش از بتمن به جوکر تغییر پیدا می نماید. احتمالا همین باعث شده که خیلی ها از فیلم جوکر و خشونتش به عنوان محصولی خطرناک نام ببرند. فیلم های خشن تر از جوکر زیاد دیده ایم. نفس نمایش خشونت نیست. تفکر پشت آن است که فیلم را هراس انگیز می نماید.
و خب اگر همه این تاویل ها به خوبی در خصوص فیلم نتیجه می دهد به دلیل حفظ ارزش های سینمایی است. کارگردانی به شدت جسورانه و نترس در تدوین و فیلمبرداری و میزانسن هایی که جوکر را مرکز صحنه ها قرار می دهد. بازی درخشان و یگانه واکین فینیکس که نمی گردد نظیری برایش پیدا کرد. آن هایی که هنوز درصدد هستند جوکر هیث لجر را با جوکر فینیکس مقایسه نمایند از اساس راه را اشتباه می فرایند چون شاهد دو رویکرد و به تبع آن دو شیوه بازی و دو جور نمایش کاراکتر هستیم. هر چند در هر دو نقش دو بازیگر چنان جانفشانی نموده اند که قابل ستایش است.
فینیکس به لحاظ فیزیکالی همواره نوعی از ناراحتی و ناامنی به تماشاگر القا می نماید. حتی در دلنشین ترین نقش هایش هم می گردد این حس ناامنی را دید. حالا برای بازی در نقش جوکر لاغری بیش از اندازه اش به عجیب و غریب بودن فیزیکش اضافه نموده است. آن خنده های هیستریک ترحم برانگیز، آن نگاه های مستاصل و خشمگین و بدنی که آن قدر نرم است که انگار ستون فقرات ندارد شمایل مردی را به تصویر می کشد که می تواند از یک آدم بدبخت تبدیل به جنایتکاری ترسناک گردد.
بدون شک واکین فینیکس برای چنین نقش آفرینی نفس گیری استحقاق جایزه اسکار دارد.
تاد فیلیپس برای چنین نگاه عمیقی به یکی از کاراکترهای کمیک بوک ها از حالا به بعد باید جدی تر گرفته گردد.
این جوکر همان طور که کارگردانش گفته بود به تراویس بیکل راننده تاکسی اسکورسیزی نزدیک است. کسی که می خواهد خیابان ها را از کثافت پاک کند. طعنه آمیز نیست که دست آخر به رابرت دنیرویی شلیک می نماید که بازیگر نقش تراویس بیکل بود؟ یعنی حتی تراویس بیکل هم در گاتهام تاب نمی آورد. فقط جوکر است که می تواند با رسیدن به پوچی مطلق، بدون هیچ هدف والایی در گاتهام تبدیل به قهرمانی آنارشیست و البته در جهت اهداف سیاستمداران جامعه گردد.
جوکر بیشتر از آن که ربطی به دنیا ابرقهرمانی داشته باشد یک فیلم روانشناختی است که قهرمانش حتی از هانیبال لکتر سکوت بره ها هم دنیا تاریک تر و ترسناک تری دارد. می ماند فقط این نکته که چه طور منتقدان ناگهان از جشنواره ونیز که شیر طلا را گرفت تغییر عقیده دادند و حالا امتیازش در متاکریتیک 59 از 100 است. عجیب است که مثلا منتقد راجر ایبرت آن را در حد یک فیلم استودیویی می داند. به نظر می رسد منتقدان از دریافت پیغام های اصلی جوکر ترسیده اند.
نقد فیلم جوکر بازتاب دیدگاه های شخصی نویسنده است و لزوما موضع وبلاگ مویک مگ نیست.
منبع: دیجیکالا مگ